یک سال دیگه هم گذشت...
روزها یکی پس از دیگری مرا ترک کردند و راهی دیار خاطره شدند...
اتفاقات خوب و بد...
دوستی ها ، دشمنی ها...
خنده ها ، گریه ها...
همه و همه در این سال سپری شدند
حسرت چیزی را نمیخورم...از چیزی هم ناراحت نیستم...دوست ندارم به عقب برگردم تا اشتباهی را جبران کنم...
این دفتر را هم میبندم و به صندوقچه خاطره میسپارم
دفتر جدیدی پیش رویم آرام آرام باز میشود ، میخواهم دفتر جدید را پر کنم از شکوفه های عشق و ترانه های مهر
با تمام وجودم آرزو دارم بودنم به بهتر شدن حال بقیه کمک کند...
حداقل سهم من از تمام سال های زندگیام یک خاطره خوب باشد ، در ذهن تموم کسانی که دوستشان دارم و دوستم دارند
و
خدایا شکرت که یه سال دیگه بهم فرصت دادی تا نفس بکشم و زندگی کنم
من بهاریام ، بهاری که چهارمین روز خردادش سهم من است
برچسب : نویسنده : mahboob1993 بازدید : 117